صاحب الزمان
شنبه 92 اسفند 3 :: 11:29 صبح :: نویسنده : مجیدکریمی پرنیان دلیل عقلی بر وجود امام مهدی(عج) !
در ابتدا باید به یک مقدمه اشاره کرد که تقسیم علوم به عقلی و نقلی در فرهنگ اسلامی یک اصطلاح و قرارداد است که خالی از تسامح نیست؛ زیرا بسیاری از موضوعات و مسایل علوم نقلی عقلی نیز هستند و مستند به ارتکاز، فطرت و عقل میباشند و قبول آنها مبتنی بر قبول مبادی آنهاست و قبول مبادی آنها نیز مبتنی بر عقل است.(1) این تسامح در وضع اصطلاح علوم عقلی و نقلی به ادله نیز تسری یافته و بسیاری از ادله عقلی به علت ذکر شدن در علوم نقلی، دلیل نقلی پنداشته شده و یا بالعکس دلیل نقلی به دلیل حضور در میان علوم عقلی، دلیل عقلی انگاشته شده است. این ابهام باعث شده گاهی در علومی که در حیطه نقل قرار دارد، دلیل عقلی، طلب شود و یا مسائلی که در حیطه عقل قرار دارد مستند به دلیل نقلی شوند. حال با توجه به مقدمه فوق باید روشن شود که آیا مسأله مورد س?ال جزو مسایلی است که باید با دلیل عقلی اثبات شود یا محتاج دلیل نقلی است؛ زیرا بسیاری از علوم تنها در اصول محتاج ادله عقلی هستند و بعد از اثبات اصول، فروع آن در حیطه ادله عقلی قرار نمیگیرد و باید از ادله نقلی استفاده کرد. به عنوان مثال روش تحقیق و تحلیل در علم تاریخ و مسایل تاریخی باید براساس ادله عقلی باشد، ولی این بدان معنا نیست که حوادث و اتفاقات تاریخی نیز باید با دلیل عقلی ثابت شود و مثلاً برای وقوع جنگ جهانی دوم یا حمله مغول به ایران و... قیاس استثنایی یا شکل اول و... اقامه شود؛ چراکه عقل در این موارد به نقل اکتفا میکند. مسأله امامت نیز یکی از مسایل علم کلام است که در اثبات آن باید از ادله عقلی استفاده شود، اما س?ال از تولد، زندگی و... امام جزو مسائلی است که عقل با استفاده از نقل به تحقیق در آنها میپردازد. متکلمین شیعه نیز در اثبات اصل امامت به ادله عقلی تمسک کرده، سپس در مسایل فرعی به ذکر ادله نقلی اکتفا کردهاند؛ چنانکه محقق طوسی در «کشفالمراد» در اثبات اصل امامت به قاعده لطف که یک قاعده عقلی است تمسک کرده، مینویسد: الامام لطف فیجب نصبه علی الله تعالی تحصیلاً للغرض. بنابراین اصل امامت و اینکه در هر زمان باید امام معصوم باشد تا حجت خداوند بر روی زمین باشد، محتاج دلیل عقلی است، ولی اینکه آیا امام زمان به دنیا آمده و فرزند کیست یا القاب و اسامی ایشان چیست، محتاج دلیل نقلی است و عقل اقتضا میکند که از دلیل نقلی استفاده کنیم؛ چون وجود امام مهدی علیهالسلام با ادله نقلی متواتر اثبات شده است و متواترات یکی از بدیهیات است وجود امام لطف است (و هر لطفی بر خداوند واجب است) پس نصب امام بر خداوند متعال برای تحصیل غرض واجب است. به بیان دیگر تا وقتی که تکلیف ثابت است و مکلفانی وجود دارند، عدهای هستند که مصون از خطا نیستند و باید امام معصوم و پیشوایی وجود داشته باشد تا آنها را هدایت کند. زمین بدون انسان کامل مانند جسم بدون روح است. شیخ اشراق نیز درباره وجوب امامت مینویسد: «جهان هیچگاه از حکمت و از وجود کسی که دارای حکمت باشد و حجج و بینات خدا نزد او باشد، خالی نبوده است و این چنین کسی خلیفه خداست و تا زمین و آسمان برپاست، چنین خواهد بود... و زمین هرگز از چنین انسانی تهی نخواهد بود... اینکه میگویم ریاست با اوست مقصودم حکومت ظاهری او نیست، بلکه گاهی در نهایت پنهانی (غیبت) به سر میبرد و این امام همان کسی است که عامه او را «قطب» مینامند. ریاست جامعه با این انسان است اگر چه نشانی از او در دست نباشد».(2) بنابراین دلیل عقلی اقتضا میکند که هر زمان باید امام و رهبری باشد. محقق طوسی بعد از اثبات اصل امامت و اثبات اینکه امام باید معصوم از گناه و خطا و امامتش منصوص از سوی پیامبر باشد، مینویسد: «و هما مختصان بعلی؛ عصمت و نص پیامبر مختص حضرت علی است».(3) و بعد به ذکر ادله وجود این دو صفت در امام علی علیهالسلام میپردازد و در نهایت در اثبات ائمه بعدی میگوید: «و النقل المتواتر دل علی الاحدعشر لوجوب العصمة و انتفائها عن غیرهم و وجود الکمالات فیهم؛ نقل متواتر دلالت بر امامت یازده امام بعد از امام علی علیهالسلام میکند، چون عصمت امام واجب است و غیر اینها معصوم نیستند و تمام کمالات تنها در ائمه جمع است». بنابراین اصل امامت و اینکه در هر زمان باید امام معصوم باشد تا حجت خداوند بر روی زمین باشد، محتاج دلیل عقلی است، ولی اینکه آیا امام زمان به دنیا آمده و فرزند کیست یا القاب و اسامی ایشان چیست، محتاج دلیل نقلی است و عقل اقتضا میکند که از دلیل نقلی استفاده کنیم؛ چون وجود امام مهدی علیهالسلام با ادله نقلی متواتر اثبات شده است و متواترات یکی از بدیهیات است. به بیان دیگر تا وقتی که تکلیف ثابت است و مکلفانی وجود دارند، عدهای هستند که مصون از خطا نیستند و باید امام معصوم و پیشوایی وجود داشته باشد تا آنها را هدایت کند. زمین بدون انسان کامل مانند جسم بدون روح است بنابراین میتوان گفت که وجود احادیث متواتر در دین اسلام و حتی در سایر ادیان بر وجود امام مهدی علیهالسلام و اذهان مورخین و علمای شیعه و سنی بر تولد آن حضرت در قرن سوم همگی دلایلی هستند که مستند به ادله عقلی میباشند (اگرچه خود دلایلی نقلی هستند). روایاتی از ایندست: عن ابیغانم الخادم قال: «ولد لأبی محمّد ولد فسمّاه محمّداَ فعرضه علی اصحابه یوم الثّالث و قال: هذا صاحبکم من بعدی و خلیفتی علیکم و هو القائم الّذی تمتدّ الیه الأعناق بالانتظار فاذا امتلأت الأرض جورا و ظلماَ خرج فملاها قسطاَ و عدلاَ».[4] ابوغانم خادم میگوید: برای ابومحمد علیهالسلام فرزندی به دنیا آمد که نامش را «محمد» گذاشت و روز سوم او را بر یارانش نمایاند و فرمود: بعد از من این امام شما و جانشین من است، او همان قائم است که همگان منتظر اویند. پس زمانی که زمین از جور و ظلم پرگشت، قیام کند و آن را پر از قسط و عدل کند.
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر: • موعود شناسی، علی اصغر رضوانی؛ • البراهین الاثنیعشر علی وجود الامام الثانیعشر، سید طیب موسوی جزایری، ج 1 و 3؛ • فصلنامه انتظار.
پینوشتها: 1. برگفته از کتاب خورشید مغرب، محمد رضا حکیمی، ص151. 2. حکمةالاشراق، از مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 1، ص11. 3. کشفالمراد، علامه حلی، ص188. 4. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج51، ح5. موضوع مطلب : شنبه 92 اسفند 3 :: 11:27 صبح :: نویسنده : مجیدکریمی پرنیان با یکی از علایم ظهور آشنا شوید!!
امام زین العابدین(علیهالسلام) فرمودند: خروج سفیانى از مسائل حتمى و مسلم است، و در برابر هر قیام کنندهاى یک سفیانى وجود دارد.
از مباحث مهدویت دو موضوع را انتخاب کردیم که در این مقاله به بررسی آن می پردازیم: فواید علایم ظهور چیست؟در رابطه با اینکه ظهور علایم یاد شده، چه فایده هایى دارد، مى توان در سه فایده خلاصه کرد: اول اینکه: این علامات مى توانند جنبه تشریفاتى داشته باشند که خداى متعال به وسیله اینها تجلیلى از مقام آن حضرت نماید، چنانکه از تولد خاتم الانبیاء (صلى الله علیه وآله وسلم) به علاماتى تجلیل نمود. پس ظهور این علامات، بر عظمت آن حضرت و اهمیت مقاصد و منویات او دلالت دارد. دوم اینکه: اعلام خطر و جنگ به دشمنان است، یعنى به وسیله این امور، دشمنان آن حضرت را قبل از شروع به جنگ، تهدید و ارعاب مى کند، و شاید همین امور هم از اسباب رعب و وحشتى باشد که در احادیث وارده شده که آن حضرت به وسیله رعب و وحشت نصرت و یارى مى شود و به هر سمتى حرکت کند، به اندازه دو ماه راه پیشاپیش او رعب حرکت مى کند. سوم اینکه: مژده و بشارت به منتظرین و طالبان وصال است، تا هم تسکین خاطر پیدا نمایند و هم آماده خدمتگزارى شوند، ترسى که از دشمنان داشتند از خود زایل، و قوت قلبى حاصل کنند.
سفیانى کیست؟یکى از علایم ظهور امام مهدى (عجل الله فرجه) که وقوعش حتمى و قطعى شمرده شده است، خروج سفیانى است. اخبار و روایاتى که بر وجود و خصوصیات او دلالت دارند، بدین ترتیب مى باشند: حتمى بودن خروج او: امام صادق (علیه السلام) فرموده است: (پیش از قیام قائم (علیه السلام) پنج علامت حتمى مى باشد: یمانى، سفیانى، صیحه آسمانى، قتل نفس زکیه، و فرو رفتن سرزمین بیدا).(1) نام و نسب او: امیرالم?منین(علیه السلام) فرمود: (فرزند خورنده جگرها، از وادى یابس خارج مى شود... اسمش عثمان و پدرش عنبسه و از اولاد ابو سفیان است).(2) امام زین العابدین (علیه السلام) نقل شده، خروج سفیانى از مسائل حتمى و مسلم است، و در برابر هر قیام کننده اى یک سفیانى وجود دارد
و امام زین العابدین (علیه السلام) فرموده است: (سپس سفیانى ملعون از وادى یابس بیرون مى آید، وى از فرزندان عنبسه بن ابى سفیان است).(3)
خصوصیات فردى او:امام باقر (علیه السلام) در این رابطه مى فرماید: (سفیانى، سرخ رویى سپید پوست و زاغ چشم است، هرگز خدا را پرستش نکرده و هرگز مکه و مدینه را ندیده است..)(4) عقیده او:از برخى روایات استفاده مى شود که سفیانی مسیحى و یا از ساخته هاى مسیحیت است. مانند روایتى که شیخ طوسى نقل کرده است که: (سفیانى از شهرهاى روم روى مى آورد براى انتقام و در گردنش صلیب است..)(5) البته این روایت که از معصوم نقل نشده نمى تواند مورد اعتماد باشد. و از برخى روایات چنین استفاده مى شود که وى مسلمان منحرفى است که کینه حضرت على (علیه السلام) را به دل دارد. چنانکه امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: (گویا سفیانى را مى بینم که در میدان کوفه شما جایگاه خود را گسترده، و منادى او فریاد مى زند؛ هر کس سر شیعه على بن ابى طالب را بیاورد، هزار درهم مزد خواهد گرفت. همسایه بر همسایه مى جهد و گردنش را مى زند و هزار درهم را مى گیرد. آگاه باشید که در آن روز حکومت شما فقط به دست زنازادگان خواهد بود) .(6) زمان خروج او:امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: (امر سفیانى از مسائل حتمى است، و خروجش در ماه رجب مى باشد).(7) و نیز مى فرماید: (خروج سفیانى و یمانى و خراسانى در یک سال و یک ماه و یک روز واقع خواهد شد).(8) مکان خروج او: امیرالم?منین(علیه السلام) مى فرماید: (سپس پسر جگرخوار (هند، همسر ابو سفیان) از وادى یابس خروج کند، تا به منبر دمشق نشیند).(9) و امام هادى(علیه السلام) در ضمن حدیثى چنین فرموده است: (خراسانى و سفیانى خروج خواهند کرد، این از مشرق و آن دیگرى از مغرب).(10)
مدت حکومتش:امام صادق (علیه السلام) فرمود: (سفیانى از علایم حتمى است، خروج او در ماه رجب خواهد بود، و از آغاز خروجش تا پایان آن جمعا 15 ماه است که در 6 ماه آن جنگ و پیکار مى کند، و چون شهرهاى پنجگانه (دمشق، حمص، فلسطین، اردن، حلب) را تصرف کرد، 9 ماه فرمانروایى مى کند، و یک روز هم بر آن افزوده نمى شود).(11) از برخى روایات استفاده مى شود که سفیانی مسیحى و یا از ساخته هاى مسیحیت است. مانند روایتى که شیخ طوسى نقل کرده است که: (سفیانى از شهرهاى روم روى مى آورد براى انتقام و در گردنش صلیب است..)
محل مرگ او:حضرت امیرالم?منین(علیه السلام) در ذیل آیه شریفه ى: (ولو ترى اذ فزعوا فلا فوت) مى فرماید (کمى پیش از قیام قائم ما؛ مهدى (علیه السلام)، سفیانى خروج مى کند، پس به اندازه دوران حاملگى یک زن که 9 ماه باشد حکومت مى کند، لشکریان او به مدینه وارد مى شوند، تا اینکه به (بیدا) مى رسند، خداوند آنها را در زمین فرو مى برد).(12) به فرض صحت روایت مذکور و مانند آن، تمامى اخبارى که از فرو رفتن لشکرى در صحراى بیدا خبر مى دهند، و مورد قبول شیعه و سنى است، همگى مربوط به سفیانى و برنامه ها و کارهاى او مى شود. این بود مهمترین خصوصیاتى که در کتب حدیث، پیرامون سفیانى ذکر شده است.
سخن آخر اینکه:ذکر این نکته شایسته است که در پاره اى از روایات استفاده مى شود که امکان دارد سفیانى منحصر به یک فرد نبوده، بلکه اشاره به صفات و برنامه هاى مشخصى باشد، که در طول تاریخ افراد زیادى مظهر آن بوده اند. از جمله، در روایتى از امام زین العابدین(علیه السلام) نقل شده، خروج سفیانى از مسائل حتمى و مسلم است، و در برابر هر قیام کننده اى یک سفیانى وجود دارد.(13)
پی نوشتها: (1) کمال الدین وتمام النعمه، شیخ صدوق، ص 650. (2) همان ماخذ، ص 651. (3) کتاب الغیبه، شیخ طوسى ص 270. (4) غیبت نعمانى، باب 18، ص 435. (5) کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 278. (6) کتاب الغیبه، شیخ طوسى، ص 273. (7) غیت نعمانى، باب 18، ص 426. (8) همان ماخذ، باب 14، ص 369. (9) همان مأخذ، باب 18، ص 434. (10) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 232. (11) غیبت نعمانى، باب 18، ص 426. (12) تاریخ غیبت کبرى، سید محمد صدر، ص 648. (13) بحار الانوار، ج 52، ص 182. موضوع مطلب : پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 39
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 29033
|
|